جنگ دختر همسایه در چهارشنبه سوری

دیروز به سنت سالهای گذشته تهران صحنه جنگ بود و صدای انفجارهای پی در پی در هاله های دود استرسی شیرین رو به انسان هدیه میداد.

ما هم با همسایه ها جلوی در ساختمون بودیم و هر از گاهی یه منور روشن می کردیم و آجیل می خوردیم. پسرهای کوچه بالایی هم چپ و راست بمب و هفت ترقه و دست ساز منفجر می کردند. اشتباهی یکی از بمب ها به سمت ما اومد و نزدیک پای من منفجر شد. دختر همسایه که ۸ ساله است حسابی جو گیر شد و یه ترقه کبریتی فسقلی برداشت و گفت: من میرم به جنگشون...

ادامه مطلب ...

بزرگترین پرونده مالی در قوه قضاییه. 11 میلیارد دلار کسری بودجه

من به نوبه خودم شوکه شدم. باور نمی کردم این موجوداتی که در صحن مجلس پرسه می زنند در برابر کسری چندین میلیارد دلاری دولت عکس العملی نشون بدند و تا جایی پیش برند که پرونده کسری وزارت نفت رو به قوه قضاییه ارسال کنند. البته از قدیم گفتند: جوجه رو آخر پاییز می شمرند.

زندانی ها

یه فیلمی دیدم چند سال پیش که خیلی جالب بود و هیچ وقت یادم نمیره. چند نفر از زمان حال رفته بودند به قرون وسطی و بعد از یه سری اتفاقات توی زندان افتادند. نصفه های شب بود که یکی از اون سه نفر (دو تا مرد و یه زن اگه اشتباه نکنم) آروم بلند شد و بی سر و صدا اون دو تا رو بیدار کرد و خیلی آروم کلید در زندان رو که از زندانبان دزدیده بود بهشون نشون داد. در همین لحظه یه نفر از خواب بلند شد و گفت: می خواستید بدون ما فرار کنید. شما کلید رو پیدا کردید؟

زنه خیلی آروم بهش گفت: آره. ولی من نمی تونستم به کسی اعتماد کنم. خیلی آروم و بی صدا آماده رفتن باش. بعد نشون داد که همه زندانی ها که حدود ۵۰ نفری بودند بلند شدند و بی سر و صدا اومدند سمت در و همه دقت می کردند که صدایی ایجاد نشه.

زنه کلید رو با احتیاط کرد توی قفل و در نهایت ظرافت بدون هیچ صدایی قفل رو به آرومی باز کرد. کلید رو برداشت و مهمترین کار این بود که در قدیمی و فلزی بی سر و صدا باز بشه.

همه داشتند دقت میکردند و کار با نهایت دقت انجام شد و در باز شد. بعد دختر به آرومی به زندانی ها گفت: حالا می تونید برید بیرون.

در یک لحظه همه با هم داد کشیدند و با خوشحالی و هورا کشان از در زندان رفتند بیرون. زندانبان ها هم بیدار شدند و تقریبا همه رو گرفتند و یا کشتند.

دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست

جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است

حمله شریعتمداری به مراجع تقلید شیعه. این بار آیت الله اردبیلی

حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان این بار آیت اله اردبیلی را هدف حمله و توهین قرار داد.

در پی انتشار بیانیه این مرجع تقلید شیعیان، که بر حفظ وحدت در برابر دشمنان خارجی تاکید شده بود، شریعتمداری با قلمی تند و توهین آمیز در برابر این بیانیه وحدت بخش موضع گیری کرد.

شریعتمداری این اقدام را در حالی انجام می دهد که در روزهای گذشته به طور رسمی اعلام کرده بود وزارت اطلاعات در بعضی موارد از کیهان تغذیه می کند و همچنین توصیه هایی را برای این وزارت خانه داشت.

خلاصه اخبار امروز ۸ اسفند ۸۹

محبوس شدن قذافی و پسرانش در پادگان

وزیر سابق دادگستری لیبی دولت موقت تشکیل داد

برج ایفل به خاطر تهدید به بمب گذاری تخلیه شد

پرواز ایران ایر با دو بار خرابی و ۱۵ ساعت تاخیر. سقوط نکرد و امید عزرائیل ناامید شد.

ایران قصد دارد هواپیمای ۱۴۱ صادر کند. هنوز در مورد کشوری که قصد خرید هواپیمای ایرانی دارد اطلاعی در دست نیست

ارتش قصد دارد نسل جدیدی از جنگنده های مدرن تولید کند

آیت اله مصباح یزدی اظهار نظر کرد. کلا یه مقداری صحبت کرد.

آیت اله نوری همدانی گفت: ایران بدون اسلام هیچ ارزش و هویتی ندارد. اسلام به ایران هویت داد

شاد بودن و آرام بودن در کودکی احتمال طلاق در بزرگ سالی را افزایش می دهد

سردار رادان از چهارشنبه سوری اظهار ناخشنودی کرد و گفت هر کس را دستگیر کنیم تا آخر عید نگه می داریم. از سال ۷۲ همواره بر نگه داشتن دستگیر شدگان تا آخر عید توسط مسئولین تاکید شده است.

سایت فارس نیوز در مطلبی از چهارشنبه سوری ابراز انزجار کرد

وزیر علوم گفت به شدت با دانشجونماها و استاد نماها برخورد می شود. جریان فتنه باید در دانشگاه ها مهار شود.

عراق شاهد درگیری و خشونت. بیش از 5000 هزار نفر در خیابان ها.

حمله مسلحانه به بزرگترین پالایشگاه عراق

قذافی: مخالفان دولت لیبی عده ای معتاد و ولگرد و فریب خورده دشمنان هستند که تعدادشان کمتر از 100 نفر است

نجار: برخورد با ارازل و ولگردهای معتاد به صورت جدی دنبال می شود

دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست


جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است

خاطرات من 11

بچه که بودم میرفتم خونه خالم اسباب بازی های پسر خالم رو برمی داشتم میدادم به مامانم می گفتم بزار تو کیفت رفتیم خونه بهم بده. مامان می گرفت ولی یواشکی من موقع برگشتن پس میداد. وقتی میرفتیم خونه من گریه می کردم میگفتم اسباب بازیم کو؟

ولی بعد کم کم یاد گرفتم. یه بار رفتیم خونه خالم. پسر خاله یه اسباب بازی خیلی خوشگل داشت. من هم یواشکی برداشتم. بعد از توی اتاق شوهر خالم یه روزنامه برداشتم پیچیدم دورش. بعد دادم به مامانم گفتم بابا گفت اینو بزار تو کیفت. بعد هم مثل یه بچه خوب یه گوشه نشستم. وقتی که رسیدیم خونه رفتم اسباب بازی رو برداشتم و بردم یه جا قایم کردم و تا مدتی باهاش بازی می کردم. یادش به خیر. بچه هم که بودیم رگه های بدجنسی در وجودم بود.

قذافی سقوط کرد. لیبی در دست مخالفان و معترضین

یک دیکتاتور دیگر نیز سقوط کرد دیکتاتورهای جهان بیشتر بترسند. لیبی امروز شاهد سقوط حکومت قذافی بود. البته پسر دیکتاتور لیبی در حالی که پدرش از این کشور فرار کرده همچنان در حال مقاومت است. ولی با سقوط پایتخت همه چیز به پایان رسیده است. در حال حاضر صدا و سیما در دست مردم است.

چرا از محاکمه موسوی فرار می کنید؟

من نمی فهمم این آقای جنتی چه تاکیدی داره که فکر و نظر خودش را به عنوان قانون و حکم تثبیت کنه.

آقای جنتی. این که توی ذهنت چی می گذره اصلا اهمیتی نداره. چرا سعی می کنی با سر و صدا و شلوغی جلوی محاکمه موسوی رو بگیری؟ مگه کر بودی وقتی به ادعای خودت ده ها میلیون ایرانی فریاد می زدند و خواستار محاکمه و اعدام موسوی بودند؟ چرا سعی میکنی راه محاکمه موسوی رو سد کنی و تلاش میکنی اون در خونه زندانی بشه و با قطع اینترنت و تلفن و عبور و مرور، اجازه ندی کسی از نظراتش مطلع بشه؟

آقا اصلا مگه نمی گی موسوی آدم کشته و از آمریکا و اسرائیل پول گرفته و سند هم داری؟ توی همین نماز جمعه ادعا کردی سند داری که پول گرفته. این بزرگترین جرمه دیگه. نمونه بارز محارب. اجازه بده دادگاه علنی تشکیل بشه و بیا اونجا اسنادت رو ارائه بده. اسنادت هم که موجوده. جلوگیری از تشکیل دادگاه علنی چه مفهومی می تونه داشته باشه؟