برای اولین بار واقعا دلم به حال یه زن بدکاره سوخت

توی ایستگاه مترو نشسته بودم. یه پسر بچه کوچولو با تعدادی کفی کفش توجهم رو به خودش جلب کرد. در کنارش دخترکی با لباس های کهنه ایستاده بود و با نگاهش به دنبال کسی می گشت تا بهش فال حافظ بفروشه. همون وقت قطار وارد ایستگاه شد. دختری که رنگ تیره و لک های صورتش رو پشت مواد آرایشی نامرغوب مخفی کرده بود از روی صندلی بلند شد و به سمت بچه ها رفت و اونها رو نزدیک خودش گرفت.

دختر، قد بلند و هیکل قابل قبولی داشت. شلوار جذب و مانتوی نسبتا چسبونی تنش بود. کرست قرمز رنگش از پشت دکمه های باز بالای مانتو خود نمایی میکرد و گردنبند بدلی و تقریبا رنگ پریده ای هم سینه اش رو تزئین کرده بود. رنگ کفش های قرمزش رو هم با کرستش ست کرده بود و با نگاهش جمعیت رو برانداز می کرد تا اینکه برای چند لحظه روی نقطه ای متوقف شد.

مسیر نگاهش رو دنبال کردم تا به مردی در چند قدم اونطرف تر رسیدم. مردی با موهای بلند و شلوار جینی نسبتاً کثیف و نگاهی تیزتر از تیغ. به سمتش رفت و تیکه کاغذی رو بهش داد و بعد دور شد. دختر کاغذ رو توی مشتش گرفت. نگاهی به اون کرد و توی جیبش گذاشت. دستش رو روی سر دختر کوچولو کشید. دست پسرک رو هم گرفت.

پسرک سرش رو به سمت بالا گرفت و گفت: آب می خواهم، گرممه.

نگاه مهربونی بهش کرد و خودش رو برای سوار شدن در قطاری که در حال پیاده کردن مسافرها بود آماده کرد. انتظار داشتم خودش رو بین جمعیت جا بده. ولی انگار از نوازش دست های هرزه خسته بود و برای لحظه ای آرامش له له می زد. از قطار فاصله گرفت تا در به روی نگاه های حریص بسته بشه. 

ای کاش روزی برسه که هیچ زن بدکاره ای برای زنده موندن بدکارگی نکنه.

نظرات 12 + ارسال نظر
گرین لاین سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:37 ب.ظ http://greenline.persianblog.ir

سلام دوست عزیز
وبلاگ قشنگی دارید، ممنونم
زندگی قانون باورها و لیاقتهاست، همیشه باور داشته باش که لایق بهترینهایی...
شما میتوانید در گرین لاین جدیدترین آگهی های استخدام در سراسر کشور را مشاهده کنید
خوشحال میشم اگه به گرین لاین سر بزنید و با هم تبادل لینک کنیم

greenline_2011@yahoo.com
http://greenline.persianblog.ir

Ali شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:08 ب.ظ http://olden.blogsky.com

سلام
سایت زیبایی دارید
شاید در مورد پیشگویی های نوستراداموس شنیده باشید
من در وبلاگم
پیشگویی های نوستراداموس را در مورد ایران گذاشتم
حتما ببینید چون واقعا زیباست

http://olden.blogsky.com/1390/04/25/post-253

و واقعا اتفاق خواهد افتاد
مطمئن باشید

سحرگاه امید شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:34 ب.ظ

آمین

مریم دوشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:52 ب.ظ

واقعاااااااااااااااااا؟
چه جالب توصیف میکنی علیییییییییییییی

لطف داری مریم جان. من فقط کنترل دستم رو به چشمم سپردن و اونچه دیدم نوشتم. هر جذابیتی بود در صحنه ای بود که دیدم.

نینا شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:58 ب.ظ

دردناکه

و امیدوارم روزی برسه که مردها هم بتونن به این زنها بدون اینکه ازشون توقع س ک س داشته باشن کمک کنن و یه نیاز مالی شون رو بر‌آورده کنن

امیدوارم. اون روز میشه گفت در جامعه انسانی زندگی می کنیم.

مسعود ! یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:01 ق.ظ http://shogheparvaz.blogsky.com

e
in ke ghadimie !!!
chera oumade bala ???

چون خیلی تعداد بازدید کننده هاش زیاد بود.

فاطمه چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:26 ب.ظ http://fati1375.limooblog.com

قشنگ بود!!!!!

علی سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:47 ب.ظ

سلام خیلی ادم جالبی هستی که ای طور صحنه رو توصیف کردی اگه من جات بودم و تعقیبش می کردمو داستانشو بیشتر می نوشتم.

علی پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 03:37 ب.ظ http://www.ali-y1373

سلام علی جون
خیلی متنت قشنگ بود
دمت گرم داداش

x چهارشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:21 ق.ظ

چی بگم?

ایناز دوشنبه 15 دی‌ماه سال 1393 ساعت 12:07 ب.ظ

اخی چقدر دلم گرفت

پریناز چهارشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 06:13 ب.ظ

حالم از همه فاحشه ها بهم میخوره که حتی خدا هم لعنتشون کرده انشاالله روزی برسه جنازه همه فاخشه روی زمین باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد