جنگ، حمله نظامی، آشوب و ناامنی. اینها قسمتی از دستاوردهای احتمالی دولت خدمتگزار خواهد بود.

یادم هست روزگاری که در گوش ما می خواندند اگر آمریکا دست از پا خطا کند اسرائیل را متلاشی می کنیم. و امروز همان پاشنه آشیل آمریکا برای ما کرکری می خواند. شاید باز هم هیچ غلطی نتونه بکنه.  ولی اینبار لحن ها متفاوت و نگاه ها پر اضطراب تر از قبل شده. شاید یک سرباز آمریکایی هم به خاک ایران نرسه، ولی از کجا معلوم که یک پایگاه اتمی ایران منفجر نشه و چند نسل ایران معلول و ناقص الخلقه نشه.

یادم میاد یکی از دوستان میگفت در جنگ می خواستیم از یه خاکریز رد بشیم که تنها راهش از یک لوله خیلی قطور بود و بالای خاکریز، یه عراقی با تیربار نشسته بود. می گفت نزدیک به 100 نفر ایرانی از لوله بیرون دویدند و قبل از اینکه فرصت کنند عراقی رو نشونه برند، هدف قرار میگرفتند. میگفت آخر هم نفهمیدم تیربارش تموم شد یا دستش خسته شد که بچه ها فرصت کردند بزنندش. وجب به وجب خاک ایران اینطوری حفظ شد. با نفس آرش ها.

در کشوری زندگی میکنیم که برنج هندی محسن به علت سرب و آرسنیک و عوارض کشنده اش باید از رده خارج بشه، ولی به خاطر منافع عده ای، فقط به جای کلمه هندی از کلمه صد درصد ایرانی استفاده می شه و همون سم به حلقوم مردم تزریق می شه.

کشوری که در چای تولیدی شمال، فضله موش پیدا میشه و 90درصد این چای های آلوده به ادارات دولتی فروخته میشه.

کشوری که نماینده های مجلسش قانون حقوق مادام العمر رو برای دوستان سیاست مدارشون تصویب می کنند و از حقوق مردم حاتم بخشی می کنند.

کشوری که رئیس جمهورش جلوی دوربین نون و پنیر میخوره، ولی در غیاب دوربین 100 نفر از خانواده و اقوام و دوستان رو یک هفته به سفر تفریحی در آمریکا می بره و از سر سفره های بی رمق مردم درد کشیده، هزینه وعده های 200 دلاری و اقامت های هر شب چند هزار دلاری رو تامین می کنه.

و کشوری که نماینده مجلسش بی شرمانه ادعا می کنه: در یک کشور 70 میلیون نفری، 3هزار میلیارد اختلاس رقم بزرگی نیست.


چند اتفاق واقعیه واقعی

1- یادمه یه روز داشتم رادیو گوش میدادم و گوینده اینطور می گفت:

امام حسین با خدا معامله ای کرد که خدا کم بیاره. امام  حسین به خدا گفت می خواهم باهات یه معامله ای بکنم که تو کم بیاری، خدا گفت می خواهی با من چه معامله ای بکنی؟ بعد امام حسین یه معامله ای کرد که خدا آورد. بله. این یعنی امام حسین.


2- یادمه چند سال پیش یه مصاحبه سیاسی از تلویزیون پخش میشد و طرف اینطور گفت:

" الان اسرائیل ادعا می کنه که رد پای سپاه رو در لبنان پیدا کرده. من به شما می گم این ادعا مثل بقیه حرفهای اونها دروغه. چون اسرائیل که نمی تونه از طریق زمینی در لبنان بررسی کنه، اونها از بالا و با هواپیما اومدند. چطور ممکنه از اون ارتفاع بتونند رد پای سپاه رو ببینند؟"


3- مدتی قبل خبر خروج 18.5 میلیارد دلار پول و طلا از کشور به ترکیه منتشر شد. مجلس پیگیر شد و روزنامه ها نوشتند و سایت ها خبر دادند. رئیس جمهور ترکیه در مصاحبه ای گفت: این پول، اقتصاد ترکیه رو از ورشکستگی نجات داد. بحث ها که بالا گرفت محسن رضایی رفت ترکیه و مذاکره کرد. بلافاصله رئیس جمهور ترکیه به تهران اومد و با مقامات مذکره کرد و چند میلیارد دلار به نام سرمایه گذاری در پارس جنوبی به ایران پرداخت کرد و رفت. نماینده مجلس هم در مصاحبه با خبرگزاری گفت: وزارت اطلاعات خودش تحقیق کرده و معلوم شده که خبر دروغ بوده، به ما هم گفتند شما دیگه پیگیری نکنید. روزنامه ایران و کیهان هم خبر دروغ بودن رو چاپ کردند. پدربزرگ دوستم در حالی که کیهان دستش گرفته بود به نوه دلبندش گفت: ببین عزیزم باید بینش داشته باشی. دیدی خبر از کل دروغ بود. ساده نباش پسرم.

قذافی رفت

قذافی رفت ولی کسی نگفت که برای سالیان سال به هر زوج جوان، کلید یک واحد مسکونی رو به عنوان هدیه ازدواج می داد

رفت و کسی نگفت برای سالیان سال در هر مساله ای منافع ملی مردمش رو به سیاستهاش ترجیح می داد

رفت و کسی نگفت با اون درآمدی که داشت، واقعاً فقر در کشورش کم بود.

این پایان مردی بود که در اواخر دوران قدرتش عوام فریبی و دروغ محور اصلی شخصیتش بود.

کسی که مدعی بود در چادر و بیابان زندگی می کنه، درحالی که در قصر زندگی میکرد.

دست و دلم به نوشتن نمیره. ولی قذافی درس عبرتی است برای دروغ گوها و عوام فریبان.

نظر سنجی

به نظر شما اگر مصاحبه با یک زن فا..شه رو منتشر کنم، وبلاگم فیلتر میشه؟

لطف کنید نظر بدید.

یه حساب کتاب ساده

اوضاع آمریکا به هم ریخته. جنبش اشغال وال استریت شرایط رو به مرز بحران نزدیک کرده.

اوضاع عربستان به هم ریخته. چندین بار تا مرز بحران داخلی پیش رفته

اوضاع اسرائیل نابسامانه. ترکیه و دیگر کشورها بدجوری سر فلسطین بهش گیر دادند.

ایران شدیداً داره از بشار اسد حمایت می کنه که در تضاد با هدف آمریکاست (سرنگونی اسد)

آمریکا ده ها ساله که متخصصان سیاسی و امور خاورمیانه داره.

خبر کشف یه بمب گذاری در آمریکا با هدف سفیران اسرائیل و عربستان می تونه:

روابط آمریکا و عربستان رو تثبیت کنه،

روابط آمریکا و اسرائیل رو تثیبت کنه،

فشار خبری بر آمریکا در مورد جنبش وال استریت رو کاهش بده،

فشار خبری بر عربستان و اسرائیل رو کاهش بده،

ایران رو تحت فشار قرار بده و حمایتش از بشار اسد رو کمرنگ کنه،

جو نظامی بر منطقه ایجاد کنه و سلاح های گرانقیمت آمریکایی رو به خاورمیانه سرازیر کنه،

و البته:

خبر احتمال حمله نظامی از جانب آمریکا، روابط بین مردم و حکومت ایران رو تقویت میکنه و در برابر دشمن خارجی، اونها رو متحد میکنه.

به نظر شما خبر حمله نظامی به ایران به طور جدی مطرح میشه؟

رنگ ها

تا حالا فکر کرده اید زرد یعنی چی؟ به چی می گیم زرد؟ قرمز چیه؟ و یا سبز؟

حتماً هر کس برای خودش تعریفی داره. اما یه سئوال هم هست.

آیا مطمئنید همون چیزی که شما بهش می گید زرد، دوستتون هم بهش میگه زرد؟

از کجا معلوم که شفافیت و حتی تصویری که از رنگ زرد دارید با دیگران برابر باشه؟

شاید همه آدمها یک رنگ رو دوست داشته باشند. ولی یکی بهش میگه زرد، یکی میگه خردلی، یکی میگه صورتی و ...

همه ما میگیم آبی آسمونی. اگه آسمون زرد بود به نظر شما باز هم آبی نماد آرامش بود؟ یا شاید اون موقع، زرد نماد آرامش بود.

این رو قبول ندارید؟ عیب نداره، پس دست کم قبول کنید اگر کسی لباس خوش رنگی رو دوست نداره حق ندارید بهش بگید بد سلیقه، چون شاید اون چیزی که اون می بینه به قشنگی اون چیزی که شما می بینید نباشه.

شوکی به نام مدحی

اوضاع جالب شد. چند روز پیش بود که یه مطلب نوشتم درباره احتمال یه خبر شوکه کننده ولی چون ترسیدم مثل دفعه قبل دیر نتیجه بده تائید نکردم. اما به دوستان گفتم که یه خبری هست.

تا اینکه در آستانه 22 خرداد که ظاهرا سبزها تدارکات زیادی برای راهپیمایی سکوت دارند، شوکی به نام مدحی به جامعه تزریق شد. مدحی فردی بود که به بدنه اپوزیسیون خارج از کشور نفوذ کرد و در نهایت در برنامه ای به نام الماس فریب در ایران حضور پیدا کرد. اما این همه ماجرا نیست. دنباله جالبی خواهد داشت. احتمالا تماشایی. بهتره تخمه بخریم و خبرها رو دنبال کنیم. می چسبه.


پی نوشت:خبرهایی که منتظرش بودم از راه رسید. باز هم در راهه. تور سیاحتی نوه و عروس و دوستان محمود خان از جیب مردم، دزدی بیش از 3هزار میلیاردی از سرمایه مردم و خبرهای جالبی که در روزهای بعد خواهیم شنید. راستی دوست دارم توی چشمهای اونها که می گفتند احمدی نژاد ساده زیست و مردمیه نگاه کنم. احتمالاً قیافه هاشون جذاب شده باشه.

گزارش تور تفریحی ریاست جمهوری به آمریکا

سفر تفریحی محمود احمدی نژاد، به همراه 100 نفر از دوستان و اقوام و آشنایان، از جمله فرزندان و نوه و عروس و ... و همینطور دوستانی همچون بقایی و البته به همراه خانواده و اقوامشان به آمریکا به پایان رسید. در حاشیه این سفر تفریحی که در یکی از مجلل ترین هتل های آمریکا و با هزینه مردم ایران انجام شد، چشمه مردم دوستی محمود خان قلید و حرکت جالبی انجام داد.

محمود خان در راستای انسان دوستی، میکرون را تست کرد، تمام صندلی های سالن را از نظر گذراند و پس از خاموش کردن لامپ ها، کلید سالن خالی سازمان ملل را به نگهبانی تحویل داد.

مردمی که به خاطر 100 تومان کرایه تاکسی و یا 50 تومان افزایش قیمت تخم مرغ، ماتم گرفته و محاسبات جیب های خالی خود را بازنویسی می کنند، نگران نباشند و مژده که سفر از ما بهتران به پایان رسید و دیگر قرار نیست خرج وعده های 200 دلاری و اقامت گاه های 2000 هزار دلاری نوه و عروس و دوستان محمود خان را از سر سفره های خالی فرزندان گیلاس ندیده و طعم گوشت نچشیده شان تامین کنند.

مسافر 1

دیروز بعد از ظهر داشتم با ماشین توی خیابون گشت میزدم. یه پیرمرد جلوم دست گرفت. دیدم سنش بالاش زدم کنار. با زنش سوار شدند. بهش گفتم کجا میری پدر جان؟

گفت سر چهار راه.

یه کمی که رفتم توی ترافیک یه لحظه یه نوری دیدم. گفتم: چی بود؟

پیرمرده گفت: به مناسب ولادت حضرت معصومه است. مبارکه

پیرزنه بی مقدمه سرش رو برگردوند و گفت: چقدر خنگی مرد، رعد و برق بود.

بچه

امروز داشتم به بچه فکر میکردم.

فکر کن سه تا بچه داشته باشی.

یکی بشه مسئول ظرف شستن و رخت و تخت.

یه مغازه هم باز کنی و یکی بشه فروشنده.

یکی رو هم کوزت کنی.

خیلی خوب میشه.

به به.

140 هزار سند محمود

مدتی قبل خبر اختلاس 700 میلیارد تومانی بقایی و مشایی منتشر شد. در حالیکه مردم منتظر برخورد با این دو مقام بودند خبری مبنی بر وجود 140 هزار سند بر ضد مقامات منتشر شد و پس از این خبر بود که پرونده اختلاس 700 میلیارد تومانی این دو فرد نزدیک به محمود راهی بایگانی شد.

طی روزهای قبل هم خبر اختلاسی عظیم یعنی 3هزار میلیارد تومان (معادل 2500 سال سرقت، ماهانه 100 میلیون تومان از پول مردم ایران) در رسانه ها منتشر شد و این بار هم دوباره ماجرای وجود همان 140 هزار سند احمدی نژاد منتشر شد.

خبری که دست کم تاثیر آن بایکوت شدن طرح سئوال از احمدی در مجلس و سکوت سنگین در برابر اختلاس 700 میلیارد تومانی یاران دولت در جزیره کیش بود.

باید دید خبر وجود 140 هزار سند قدرت کافی برای متوقف کردن پرونده اختلاس 3 هزار میلیارد تومانی را دارد و یا ...

به هر حال خبر استعفای بزرگترین مرد صحنه اصولگرایی ایران، علی مطهری دورنمایی ناخوشایند از سرنوشت این پرونده و پرونده های قبلی را رقم می زند.

ماه خالدار

گویند که در ازمنه ای نه چندان قدیم روزی پسری به خانه آمد و به مادر گفت: ای مادر عزیزتر از جون ! مرا دریاب که الان در حال مردنم.
پس مادر آنچنان که رسم مادران است به سینه بکوفت که: چه شده ای گل پسرکم!
پسر نگاهی به مادر بکرد و گفت: که اگر چه حیا دارم ولی به تو بگویم که امروز در محله مان چشمم برای اولین بار به این دختر همسایه خورد و نگاه همان و عشق همان! پس اینک از تو مادر بزرگوار خواهم که به خانه آنها روی و او را به نکاح (عقد) من در آری که دیگر تاب دوری او را بیش از این درمن نیست!!!
مادر نگاهی از سر دلسوزی به پسر بیانداخت و گفت: دلبرکم من حرفی ندارم و بسی خوشحالم که تو از همان ابتدای راه به جای الاف شدن در خیابان و ولنگاری راه حیا در پیش گرفتی و ازدواج کردن، اما بهتر است که لختی درنگ نمایی که اینگونه عاشق شدن ناگهانی را رسم ازدواج نشاید و اگر هم بشاید دیری نپاید!
پس پسر نگاهی به مادر بیانداخت و گفت: مادر جان یا حال برو یا دیگر زن نخواهم که این ماه تابان ازدست من برود و عشق او وجودم را بسوزاند....

ادامه مطلب ...

وای به روزی که ...

به طرف میگم سالم کاسبی کن تا پولت برکت پیدا کنه،

میگه حالا که اینقدر از کار می زنیم و می چاپیم وضعمون اینه، وای به روزی که سالم زندگی کنم.

به طرف میگم با زنت صادق باش تا زندگیت بوی اعتماد بگیره،

میگه حالا که همه چیز رو ازش قایم می کنیم وضعمون اینه، وای به روزی که صادق باشیم و همه چیز رو بگیم.

به طرف میگم فقط به یه پسر فکر کن و بقیه رو بی خیال شو تا زودتر بری خونه بخت،

میگه حالا که همه رو تو آب نمک نگه داشتم 30 ساله بی شوهر موندم، وای به روزی که فقط با یکی باشم.

به طرف میگم صبحها ساعت 6 از خواب بلند شو که سرحال و با نشاط باشی،

میگه حالا که روزی 20 ساعت می خوابم همیشه خوابم میاد، وای به روزی که از 6 بلند بشم.

به طرف میگم توی ترافیک درست و از روی خط رانندگی کن تا سریع تر برسی،

میگه که اینقدر مردم لایی می کشند و جلوی هم می پیچند وضعمون اینه، وای به روزی که سرحوصله و از روی خط رانندگی کنیم

به طرف میگم برو دنبال درس و دانشگاه تا بتونی اوضاع اقتصادی خوبی داشته باشی،

میگه اونها که از 10 سالگی رفتند دنبال کار وضعشون اینه، وای به روزی که 24 از عمرم رو توی دانشگاه تلف کنم.

به طرف میگم به فکر پیشرفت همکارات باش تا خودت هم پیشرفت کنی،

میگه حالا که همش داریم زیرآب بقیه رو میزنیم وضعمون اینه، وای به روزی به فکر پیشرفت بقیه باشیم.

به طرف میگم هر وقت با خانواده بحثت میشه از در بزن بیرون تا بحث ها تموم بشه.

میگه حالا که جواب تک تک حرفهاشون رو میدم وضعمون اینه، وای به روزی که هیچی که نگم و برم بیرون

به طرف میگم به جای اینکه اینقدر به فکر مریضی و درد و دارو باشی برو گردش کن و فکرت رو آزاد کن تا تنت سالم تر بمونه،

میگه حالا که هر روز پیش دکترم و شکمم شده داروخانه وضعمون اینه، وای به روزی که به فکر گردش باشم

به طرف میگم قبل از هر کاری با حوصله و دقت جوانب کار رو بسنج تا دوباره کاری نکنی

میگه حالا که اینقدر با عجله و هول هولی کار می کنم وضعمون اینه، وای به روزی قبل از هر کاری کلی هم لفتش بدم.

به طرف میگم وقتی میری توی دادگاه به جای داد و بیداد و شلوغی مدارک نشون بده و پر حرفی نکن تا رای به نفعت صادر بشه،

میگه حالا که دادگاه رو سرش خراب کردم و هرچی به دهنم رسید گفتم بازداشت شدم و وضعمون اینه، وای به روزی که یه گوشه بشینم و جیکم در نیاد.

من از روئیدن خار سر دیوار دانستم


که ناکس کس نمی گردد بدین بالا نشینی ها