دلم می خواهد یه مسیری پیدا کنم که تا آخرش برم. از اینکه هر روز اول یه مسیر رو نوک میزنم و میرم سراغ بعدی خسته شدم. چقدر جامعه ما بی ثباته. هر چیزی که فکر میکنی میشه توش رشد کرد خیلی زود هزاران آدم بی کار و بی پول میاند سراغش و کلا بازارش رو خراب میکنند. تو همه بازار ها بجز یه تعداد انگشت شمار دروغ گو و دزد شدند. همه توی فکر دریدن دیگران هستند. به لطف خدا آدم خر هم زیاده. به مغازه دار میگم قیمت اصلی این شلوار ۱۵ هزار تومنه، فوقش باید 20 بفروشی، کمه باید 25 بفروشی، سود بیشتر می خواهی 30 بفروش که بشه دوبرابر، چرا می گی 45 تومن؟

میگی باور کن شما اولین آدمی هستید که میگی قیمت این جنس بالاست. هر کی میاد می پوشه، اگر پسند کرد پولش رو میده و میره، موردی شاید 5 تومن هم تخفیف بگیرند. این آدمها که توی گرفتن حقشون از شلوارشون موندن حقشون رو از دولت میخواهند بگیرند. مسخره است.

به طرف می گم کرایه این مسیر طبق قانون میشه135 تومن، شما 200 بده، دیگه چرا 400 دو دستی می دی به راننده؟ میگه اعصابم بیشتر میرزه. میگم تو داری با این کارت حق تمام افرادی که سوار این ماشین میشند رو از بین میبری. تو داری به راننده آموزش می دی که میشه دو برابر کرایه گرفت و کسی هم چیزی نگه. 5 تا مثل تو پیدا بشه، حق 500 نفر ضایع می شه. میگه ای بابا حالا با 200 تومن من که کرایه این مسیر عوض نمیشه. من هم گفتم: شاید کرایه عوض نشه ولی حماقت تو که اثبات میشه. دوستم میگه: چرا اینجوری گفتی؟ نترسیدی دعوا کنه باهات؟

گفتم: این اگر از این عرضه ها داشت این وضع کرایه دادن و بحث کردنش نبود.

نظرات 2 + ارسال نظر
طاهره شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:34 ق.ظ

خوب احساستون رو بیان کردید و کاملا من هم درگیر همچین حسی هستم!
اینکه بتونم یه مسیر پیدا کنم که تا آخرش برم...
با کلی تلاش نقشه میریزی وارد کاری میشی که میخوای .خودت خوب داری پیش میری اما بقیه نمیذارن...با کاراشون با حرفاشون با فکراشون همه چی رو به هم میریزن !!!

البته ما باید قبول کنیم که در این جامعه و این شرایط زندگی میکنیم. پس باید سعی کنیم که در همین اوضاع هم گلیم خودمون رو از آب بکشیم.

[ بدون نام ] شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:08 ق.ظ

از همه این حرفا نتیجه میگیریم که : خوش بحال اونایی که نمفهمن!

خوش بحال اونایی که گاو به دنیا میان و گاو از دنیا میرن!!! خدایی چه صفایی میکنن واسه خودشون... تا حالا گاوی دیدی که از شدت فشار عصبی سکته کنه؟ فشار خون بگیره؟ یا چه میدونم اعتراض کنه که چرا میدوشنش، چرا از پهنش هم سود میبرن ولی طویله اش رو درست تمیز نمیکنن؟؟ چرا هر وقت میخوان جفت میندازنش، هر وقت نمیخوان باید طاق باشه؟ گاوه دیگه نمیفهمه! با همه اینا کلی هم حس ناسیونالیستی داره، یه سره داره فریاد میکشه: مااااااااااااااااااااااااااااا. البته جمله اش یه فعل کم داره، فعل میتوانیم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد