رینگ بد بیاری

نوشتنم نمیاد. رفته بودم روی رینگ بد بیاری و چپ و راست ضربه می خوردم. دو نفر از خانواده ام راهی بیمارستان شدند. یه بلایی سر فایلهای مهم کامپیوترم اومد. با یه نفر دعوام شد. بعدش با یکی دیگه. گلم خشک شد. یعنی شاخه اش شکست و دیگه به این زودی ها مثل اولش نمیشه. مشتری هام دورم زدند و مستقیم با زیر مجموعه تماس گرفتند. وقتشه یه تکونی به خودم بدم.

برای فایل هام یه فکری کردم. ریکاور کردم همه رو. فقط باید بشینم سر حوصله مرتب کنم و اضافه ها رو دوباره دیلیت کنم.

یکی از مریض ها رو از بیمارستان مرخص کردم و دومی رو به زودی مرخص می کنم. برای گلم یه چوب گذاشتم و شاخه رو بهش بستم. به کارمند کلک باز پیشنهاد یه پروژه خوب دادم و اون هم از طمع پروژه قبلی رو برگردوند روی روال. به مشتری گفتم به واسطه تماس مستقیم باید 20 درصد بیشتر پرداخت کنی و گرنه پولت رو میدم و پروژه بی پروژه. از کسی که باهاش دعوا کردم امروز شکایت می کنم. نه به خاطر خودم. به خاطر آدمهای مظلومی که بعد از من سروکارشون با اون میفته. از نفر دومی گذشتم. یه راننده بود که تقریبا دو برابر کرایه گرفته بود. صدقه سری مریض هام. من تا حالا زیاد به گدا پول دادم این هم روش. دزد هم قبلا بهم زده. این هم یکی دیگه. بگذار خوش باشه. خدا جای دیگه ازش پس میگیره و حقش رو میگذاره کف دستش. من به این ایمان دارم.

نظرات 3 + ارسال نظر
سحر سه‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:28 ق.ظ http://saharri.blogsky.com

خوش به حالت
چه خوب تو رینگ بدبیاری برنده شدی...

بازی هنوز تموم نشده

[ بدون نام ] سه‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:49 ب.ظ

همه مشکلا حل میشه، حل هم نشد به جهندم، فقط سلامتی باشه... واسه مریضات آرزوی سلامتی میکنم.

خیلی ممنون. یکی دیگه هم امروز مرخص شد. تقریبا دیگه همه چیز داره عادی میشه.

نیلو چهارشنبه 30 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 04:38 ب.ظ

به این میگن دست انداز زندگی.


امیدوارم حالشون خوب خوب شده باشه و دیگه گذرشون به بیمارستان نخوره :)

خیلی ممنون. خدا رو شکر خوب شدند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد