خوشحالی

دلم لک زده برای یه ذره خوشحالی. نمیدونم چرا اینقدر تحمل میکنم. هر مشکلی رو تحمل می کنم تا جایی که خودم خسته بشم. رئیس از هر جا دلش پره میاد سر من خالی میکنه. به راحتی آب خوردن و با چند کلمه می تونم برای چند هفته بشونمش سر جاش. ولی هیچی نمی گم و صبر می کنم. دیروز گفت من باید اینترنت تو رو قطع کنم. دیگه نمی تونستم سکوت کنم. توی چشماش نگاه کردم و اون که خودش فهمید چی گفته قبل از اینکه جواب بدم رفت بیرون و نفهمیدم کجا رفت که ۱ ساعتی طول کشید. می خواستم وقتی برگشت گیر بدم که باید اینترنت من رو قطع کنی. ولی گفتم ولش کن. خودش فهمید چی گفته. ولی کاش قطع کرده بود. حدود ۲۰ درصد کارم سبک میشد. چه حالی میده. به جاش می تونم مقاله بنویسم. یا بازی. یا تنبلی. خیلی خوب میشد

نظرات 1 + ارسال نظر
نینا جمعه 15 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:16 ب.ظ

از قدیم گفتن جواب ابله خاموشی است

ول کن علی خان

بالاخره خسته میشه

بگیر نگیر داره. گاهی خوبه گاهی بده. راهش هم همین خاموشیه که میگی. جواب بدی بدتر میکنه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد