وسط یه ساختمون بودم. آروم و بی صدا. نگاهم به سمت راست بود.یه آدم خسته و معلول ایستاده بود کنار دو تا اتاقک فلزی. اتاقک هایی شبیه هیبت انسان. در یکی باز شد و رفت توی اون و در بسته شد. بعد هر دو اتاقک مثل دستگاه روشن شد . کمی بعد در اتاقک کناری باز شد و انگار همون قبلی از توش در اومد. ولی خیلی سالم تر و سر حال تر. بی معطلی به سمت در اتاقک اول رفت و خودش رو بیرون کشید. شبیه معلول خودش رو با چاقو کشت و داخل یه کیسه زباله انداخت. زمین رو نگاه کردم و دیدم همه جا پر از شیشه های خورد شده است. به جز زیر پای من که شیشه یکدست و صیقل بود. قدم برداشتم و دیدم زیر پای من خورده شیشه ها تبدیل به شیشه های صاف و صیقل میشد. به سمت روبرو رفتم. به جای دیوار پر بود از درهای آلومینیومی. از ارتفاع بلند به ارتفاع کم. بالای هر دری باز بود و میشد اون سمت رو دید. به بلندترین در رسیدم. خواستم باز کنم ولی نشد. و بعد در کناری. باز نمی شد. یکی یکی درها رو امتحان می کردم و همه قفل بود. به تدریج به درهای کوتاه تر میرسیدم...
و به دری رسیدم که ارتفاع اون به اندازه خودم بود و می تونستم اون سمت در رو ببینم. پشت در خودم بودم. باز هم سعی کردم در رو باز کنم. ولی قفل بود. ولی خودم از اون سمت ، در رو باز کردم . در که باز شد از خواب پریدم.
شاید آدم فوق العاده ای باشی...
خواب.............
علی جان عجب خوابهای قمر در عقربی می بینی ها
منم گاهی از این خوابها میبینم ولی اصولا انقدر سها خسته ا م میکنه که شبها بیهوش میشم و یه دفعه چشم باز می کنم میبینم صبح شده و دریع از یه ذره خواب دیدن
نشون میده که ذهن آرومی داره و بدن خسته.
بایه کارگردان صحبت کن تاخواباتوبه غارت نبردن!هالیوودبهتره مشهورمی شی ها...