نمی دونم چرا دست و دلم به نوشتن نمیره.

اصلا حس نوشتن نیست. یعنی دست و دلم نمیره به نوشتن. الان داشتم ایمیل همکار بغلیم رو چک می کردم دیدم عکس یه شعبه بانک ملی رو انداخته که نوشته بود ویژه بانوان. بعد به مهدی میگم: اگه تو این شعبه دزد بیاد اینها چیکار می کنند؟  

مهدی یه کمی فکر کرد و گفت: حالا دزد رو بی خیال. اگه سوسک بیاد چیکار می کنند؟

نظرات 4 + ارسال نظر
مریم سه‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:05 ق.ظ http://www.cassper.blogsky.com

سلام. خوبی علی جان؟

خو شمیگذره؟ منم همین حسو دارم. انگار هر چیزی تو زندگی ادم یه مرحله ای داره و تموم میشه.

یه روزایی با نوشتن شاد میشدم اما حالا اینقدر درگیر کارام شدم که اصلا ............

من که این روزها خیلی کارم شدید شده. در روز با سه تا کیس همزمان کار می کنم. با سه نفر مکاتبه می کنم و ۵ تا خط تلفن رو همزمان جواب می دم. غروب که میشه دیگه نا ندارم. فقط می خواهم برم خونه و یه دوش بگیرم و بشینم فیلم نگاه کنم. اصلا نه حوصله تدریس دارم نه دوچرخه سواری نه حتی بازی کامپیوتری. چه کسی باور کرد؟!

مریم پنج‌شنبه 20 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:37 ب.ظ http://www.cassper.blogsky.com

سلام. آخییییییییییییییییییییییییی!!!(دلم ریش شد).

نه غصه(غصه نخور). بقول یه بچه ها زندگی فقط ۱۰۰ سال اولش سخته. بعدش خوب میشه!!!

دست و دلت به نوشتن نمیاد . میتونی که بیای به وب ما و ما رو خوشحال کنی. ثواب داره اگه کامنت بزاری!!!!!!!!!

زندگی کلا سخت شده. دختر و پسر مرد و زن نداره. گرفتاریها هر روز آپدیت میشه.

چشم. میام اون طرفی. دعا کن یه کمی سرم خلوت بشه.

مریم شنبه 22 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:17 ب.ظ

دعا دعااااااااااااااااااااااا

نیلو شنبه 22 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:02 ب.ظ

امیدوارم زودی از این دوره خارج شیو زودی ب روال عادی برگردی.


خانوما از سوسک نمی ترسن فقط چندششون میشه :دی :پی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد