آزادی

بالاخره خلاص شدم از دست این رئیس خر و خل و خنگ و دیوونه.

یه پروژه سخت و درد ناک که نفسم رو بریده بود بانی خیر شد. هر طرف پروژه رو که نگاه می کردی یه جوری به من گره خورده بود. مدیر صدام زد گفت به نظرت چیکار کنیم؟

گفتم من یه برنامه می نویسم تحت شبکه همه بهش وصل بشند، هر روز عصر کل موارد رو یه فایل می کنم درستش می کنم. فقط پیشنهاد می دم که دایره من رو عوض کنید. خانم ... می تونه کارهای باقی مونده من رو انجام بده. من هم پیش آقای قدرتی باشم می تونم بهتر کنترل داشته باشم روی کار. بعد به مرور طی 2 ماه کارها رو جابجا می کنیم. البته من اگه این رو بگم رئیس دایره ناراحت می شه. به من دلبستگی داره. ولی شما بگی مشکلی پیش نمیاد.

ترفند کارگر افتاد و من بی دردسر و کینه خلاص شدم و تازه 450 هزار تومن هم پاداش گرفتم که خیلی چسبید. باهاش رفتم یه میز کامپیوتر و یه صندلی و یه مقدار قطعه خریدم. حالا کامپیوتر خونه ام 16 گیگ رم داره و 2 ترابایت هارد. دقیقا شده یه گرگ.

نظرات 1 + ارسال نظر
جوجه تیغی یکشنبه 14 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 03:01 ب.ظ

چه عجب یکبارتواحساس رضایت کردی!!!

احساس رضایت که با من بیگانه نیست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد