چهار مرد و یک زن کاتولیک در باری ، مشغول نوشیدن قهوه بودند.
یکی از مردها گفت : من پسری دارم که کشیش است. هرجا که میرود مردم او را "پدر" خطاب میکنند.
مرد دوم گفت : من هم پسری دارم که اسقف است و وقتی جایی میرود مردم به او میگویند " سرورم"
مرد سوم گفت " پسر من کاردینال است و وقتی وارد جایی میشود مردم میگویند او را "عالیجناب" صدا میکنند.
مرد چهارم گفت : پسر من پاپ است و وقتی جایی میرود او را "قدیس بزرگ" خطاب میکنند!
زن حاضر در جمع نگاهی به مردان کرد و گفت : من یک دختر دارم. 178 سانت قدش است ، بسیار خوش هیکل ، دور کمرش 61، دور باسنش 92 سانت ، با موهای بلوند و چشمهای روشن .
وقتی وارد جایی میشود همه میگویند : "وای ! خدای من
axesho nadashti bezari ?!
vay khodaye man ! ! !
واقعا حیف شد که ندارم. احتمالا بازدید وبلاگ چند هزارتایی بالاتر میرفت.
سلام حالت چطوره؟؟دیدی من چقدر با معرفتم؟؟
خیلی ممنون. البته یه خورده بیشتر هم میشه.
من نظر گذاشته بودما!!کو پس؟؟
واقعا وای خدای من...