زندانی ها

یه فیلمی دیدم چند سال پیش که خیلی جالب بود و هیچ وقت یادم نمیره. چند نفر از زمان حال رفته بودند به قرون وسطی و بعد از یه سری اتفاقات توی زندان افتادند. نصفه های شب بود که یکی از اون سه نفر (دو تا مرد و یه زن اگه اشتباه نکنم) آروم بلند شد و بی سر و صدا اون دو تا رو بیدار کرد و خیلی آروم کلید در زندان رو که از زندانبان دزدیده بود بهشون نشون داد. در همین لحظه یه نفر از خواب بلند شد و گفت: می خواستید بدون ما فرار کنید. شما کلید رو پیدا کردید؟

زنه خیلی آروم بهش گفت: آره. ولی من نمی تونستم به کسی اعتماد کنم. خیلی آروم و بی صدا آماده رفتن باش. بعد نشون داد که همه زندانی ها که حدود ۵۰ نفری بودند بلند شدند و بی سر و صدا اومدند سمت در و همه دقت می کردند که صدایی ایجاد نشه.

زنه کلید رو با احتیاط کرد توی قفل و در نهایت ظرافت بدون هیچ صدایی قفل رو به آرومی باز کرد. کلید رو برداشت و مهمترین کار این بود که در قدیمی و فلزی بی سر و صدا باز بشه.

همه داشتند دقت میکردند و کار با نهایت دقت انجام شد و در باز شد. بعد دختر به آرومی به زندانی ها گفت: حالا می تونید برید بیرون.

در یک لحظه همه با هم داد کشیدند و با خوشحالی و هورا کشان از در زندان رفتند بیرون. زندانبان ها هم بیدار شدند و تقریبا همه رو گرفتند و یا کشتند.

نظرات 1 + ارسال نظر
نینا جمعه 20 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 05:14 ق.ظ

چه با حال
فیلم کمدی بود ه حتما

چه عجب از این طرفها؟ سفر خوش گذشت؟
اتفاقا کمدی نبود. ولی این صحنه رو داشت.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد