خاطرات من - مهمونی سال نو

همین عید امسال یه تعدادی مهمون اومده بودند خونه مادربزرگم و من هم به عنوان نوه عزیز داشتم مهمون داری میکردم. به لطف خدا دو سه تا مرد بود و تعداد زیادی هم زن.

ظرف شیرینی رو برداشتم و یکی یکی تعارف کردم. به یکی از خانوم ها که رسیدم گفتم: بفرمایید.

یه نگاهی کرد و با ناز سری تکون داد و در حالی که سعی میکرد آرایش ملیحش رو نشون بده گفت: ممنون. من هم دوباره تعارف کردم و گفتم: بردارید دیگه تعارف نکنید. دوباره گفت: مرسی

گفتم: بذارید کنار بشقاب. شاید نظرتون عوض شد.

گفت: من رژیم دارم.

من هم که از این همه ناز لجم در اومده بود سرم رو به نشونه رضایت تکونی دادم و گفت: خوب البته شما حق دارید.

و رفتم سراغ نفر بعدی.

نظرات 2 + ارسال نظر
masoud ! یکشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 05:46 ب.ظ

sale khubo khoshi dashte bashid
eydetun mobarak

عید شما هم مبارک مسعود جان. امیدوارم سال به غایت خوبی در انتظارت باشه.

Mohammad-Ali چهارشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:11 ب.ظ http://bia2me.blogsky.com

in ke chuzi nist...come inja

لطفا نگاه کن و نظر بده . .

به دوستان خود بگویید .
دختری که با نام زیباترین دختر دنیا نامش در کتاب رکوردهای جهانی گ
http://bia2me.blogsky.com/1390/01/10/post-726/

عکس شناسنامه جدید رهبر انقلاب
http://bia2me.blogsky.com/1390/01/10/post-722/


آگهی ازدواج!!!
http://bia2me.blogsky.com/1390/01/10/post-718/


التماس گلشیفته برای بازگشت به وطن!

http://bia2me.blogsky.com/1390/01/10/post-719/


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد