در این مطلب 7 خدمت رایگان از شرکت مخابرات و کدهای فعال سازی آنها بیان می شود.
1- انتقال مکالمه یا دایورت کردن ( Call diverting ) :
با این سرویس میتوانید هنگامی که با تلفن شما تماس گرفته میشود مکالمه را به یک خط دیگر ثابت یا همراه منتقل کنید و عمل دایورت کردن را انجام دهید. این سرویس با هر دستگاه تلفن دکمهای مجهز به سیستم تن انجام شدنی است.ادامه مطلب ...
یکی از همکاران دخترش رو آورده سرکار. 4 سالشه و خیلی شیرینه.
یه گل سر فسقلی داره، حدود نیم ساعت هی یه تار مو رو از این ور میداد اون ور، گل سرش رو می بست، بعد تو آینه خودش رو نگاه میکرد، بعد به دلش نمی چسبید، دوباره یه تار موی دیگه.
چند دقیقه قبل باباش اومده ببرتش، بچه گریه میکنه به مامانش میگه من نمی رم. مامانه میگه چرا؟ بابا که خوبه.
میگه نه، تو خوبی، بابا سیبیل داره.
یکی از دوستان زمانی پیتزا فروشی داشت. تعریف می کرد که تازه پیتزا پپرونی آورده بود و برگه های تبلیغاتش رو توی محل پخش کرده بود.
یکی زنگ میزنه میگه: آقا اگه میشه یه پیتزا پپرونی برای ما بیارید.
سفارش رو می بره و چند روز میگذره
بعد از 3،4 روز دوباره طرف زنگ میزنه میگه:
آقا یه پیتزا پپرونی می خواستم، فقط ببخشید، دفعه قبلی خیلی تند بود، اگه میشه به جای فلفل توش قارچ بریزید.!
توی ایستگاه مترو نشسته بودم. یه پسر بچه کوچولو با تعدادی کفی کفش توجهم رو به خودش جلب کرد. در کنارش دخترکی با لباس های کهنه ایستاده بود و با نگاهش به دنبال کسی می گشت تا بهش فال حافظ بفروشه. همون وقت قطار وارد ایستگاه شد. دختری که رنگ تیره و لک های صورتش رو پشت مواد آرایشی نامرغوب مخفی کرده بود از روی صندلی بلند شد و به سمت بچه ها رفت و اونها رو نزدیک خودش گرفت.
دختر، قد بلند و هیکل قابل قبولی داشت. شلوار جذب و مانتوی نسبتا چسبونی تنش بود.
کرست قرمز رنگش از پشت دکمه های باز بالای مانتو خود نمایی میکرد و
گردنبند بدلی و تقریبا رنگ پریده ای هم سینه اش رو تزئین کرده بود. رنگ کفش
های قرمزش رو هم با کرستش ست کرده بود و با نگاهش جمعیت رو برانداز می کرد
تا اینکه برای چند لحظه روی نقطه ای متوقف شد.
مسیر نگاهش رو دنبال کردم تا به مردی در چند قدم اونطرف تر رسیدم. مردی با موهای بلند و شلوار جینی نسبتاً کثیف و نگاهی تیزتر از تیغ. به سمتش رفت و تیکه کاغذی رو بهش داد و بعد دور شد. دختر کاغذ رو توی مشتش گرفت. نگاهی به اون کرد و توی جیبش گذاشت. دستش رو روی سر دختر کوچولو کشید. دست پسرک رو هم گرفت.
پسرک سرش رو به سمت بالا گرفت و گفت: آب می خواهم، گرممه.
نگاه مهربونی بهش کرد و خودش رو برای سوار شدن در قطاری که در حال پیاده کردن مسافرها بود آماده کرد. انتظار داشتم خودش رو بین جمعیت جا بده. ولی انگار از نوازش دست های هرزه خسته بود و برای لحظه ای آرامش له له می زد. از قطار فاصله گرفت تا در به روی نگاه های حریص بسته بشه.
ای کاش روزی برسه که هیچ زن بدکاره ای برای زنده موندن بدکارگی نکنه.
دانشمندان موفق شدند سیاره ای کشف کنند که اندازه آن پنج برابر زمین بوده و بیشترین بخش از جرم آن را الماس تشکیل می دهد.
این سیاره به دور یک ستاره نوترونی می گردد و کربن موجود در آن به حالت کریستال درآمده و به الماس تبدیل شده است. گفته می شود این سیاره بزرگ چهار هزار سال نوری با زمین فاصله دارد.
فاصله بسیار زیاد این سیاره از زمین، احتمال فرستادن یک کاوشگر فضایی را به آن به صفر می رساند و البته این در حالی است که حتی اگر بتوان به این سیاره سفر کرد، جاذبه آن که بیست و پنج برابر بیشتر از جاذبه زمین است باعث خواهد شد تا کاوشگر زمینی ها به شدت بر سطح این سیاره برخورد کرده و متلاشی شود.
اینگونه است که انسان باید فکر بهره برداری و سودجویی از الماس های این سیاره را از سر خود خارج کند.
خبر: دستور العمل تفکیک جنسیتی در مراکز پیش دبستانی صادر شد.
توضیح 1: خاک بر سرشون با این دستور العمل صادر کردنشون
توضیح 2: اونی که این دستور رو صادر کرده، بد نبود در مورد علت اینکه قصه گو های کودکان و معلم های کلاس های پیش دبستانی و کلاس های اول تا سوم دبستان خانم هستند تحقیق می کرد. البته اگر شعورش به تحقیق می رسید، با این کار، تفکر جنسیتی رو از پیش دبستانی توی ذهن آینده سازان کشور هک نمی کرد.
توضیح 3: (خطاب به صادر کننده دستور:) مغز بچه پرسشگره. از ترک دیوار هم سئوال می پرسه. خودت اولین بار که از زنها جدات کردند توی ذهنت این سئوال ایجاد نشد که چرا؟؟؟؟؟؟؟ اصلا می فهمی سن تکلیف و بلوغ مفهومش چیه؟ در تمام دوران کودکیت هیچ وقت برات پیش نیومد که چیزی رو ازت بگیرند(حتی یه اسباب بازی) و بعد تا مدتها چشمت دنبالش باشه؟ نمی فهمی ذات انسان نسبت به اونچه ازش منع بشه حریصه؟ بد خود تو 20 سال دیگه می پرسی: چرا 40 نفر به یه زن تجاوز کردند؟ البته امیدوارم تا 20 سال دیگه فرشته های الهی ازت این سئوال رو بپرسند و در جوابشون منگ و عاجز بمونی مثل خری که تو گل گیر کرده.
حدود 100 تومن قدرت خرید دارم. پیشنهاد بدید کجا خونه بخرم. در ضمن خودم می خواهم بشینم و اصلا هم نمی خواهم وام بگیرم. هر کس پیشنهاد خوبی داره تو نظرات برام بنویسه.
در واقع پیشنهاد بدید کجای تهران دنبال خونه بگردم.
تمایل نداشتم این مطلب رو بنویسم. ولی از اونجا که امروز خوندم بیش از 60 درصد مردم ماهواره دارند و به طور متوسط 3 ساعت تماشا می کنند این مطلب رو می نویسم.
احتمالا شما هم با تبلیغات مختلف برخورده کرده اید. دستگاه هواپز، عینک ترو کالر و ...
برای خرید دستگاه هواپز به یکی از نمایندگی های تفلون رفتم و پرسیدم همچین دستگاهی دارند. جواب جالبی شنیدم.
بهم گفت کل بازار رو بگرد و ببین حتی یه شرکت معتبر این محصول رو تولید کرده؟ بهش گفتم نه.
گفت نکته همینه که اگر محصول به درد بخوری بود حتما شرکت های بزرگ تولید می کردند.
این یه واقعیته.
من خودم زمانی از عینک سررشته داشتم. یه عینک ترو کالر رو دیدم. خدایی خیلی بهش بها بدی با پول جعبه اش 10 هزار تومن می ارزه. می فروخت 35 هزار تومن. یه محصول کاملا بی ارزش. فریم عینک حداکثر 1000 تومن می ارزید. شیشه با uv400 .
خواهش می کنم گول نخورید. اگر محصولاتشون ارزش داشت به جای یه خط موبایل، یه آدرس و یه تلفن ثابت اعلام می کردند.
رفته بودم به یه کلاسی قسمت هایی از کلاس رو می نویسم.
مدرس: به نظر شما برای اینکه مردم در چهارراه ها به چراغ احترام بگذارند باید چیکار کنیم؟
من: آقا بهتره از پل عابر پیاده استفاده کنیم.
مدرس: نه پل عابر منظورم نیست.
دانشجوی دختر: آقا پل عابر پیاده باید پله برقی داشته باشه. چون پیرها نمی تونند از روش رد بشند، مجبور میشند از خیابون برند.
دانشجوی پسر: آقا ما هم که جوونیم برامون سخته. پل باید پله برقی داشته باشه.
مدرس: کلا پل رو بی خیال بشید.
دانشجوی دختر:آقا بعضی ها عجله دارند، ترجیح می دند برای اینکه سریع تر برسند به جای پل از خیابون رد بشند.
ادامه مطلب ...
به علت اینکه 4 برابر بقیه مطالبم بازدید داشت، آوردم اینجا.
دیروز به طور تصادفی این متلک رو شنیدم. چون یه کمی زشته می گذارم توی ادامه مطلب.
ادامه مطلب ...
خدا رو شکر که یه بار دیگه از یه امتحان سخت بیرون اومدیم و با همکاری یک باغبان که اقدام به قطع آب کرد، دشمن سرافکنده شد.
ماجرا این بود که تعدادی دختر و پسر در پارک به سمت آب رفته بودند و همدیگه رو خیس کردند. از اونجا که در هوای گرم آب بازی بهشون مزه کرده بود یه مدتی به این عملیات ادامه میدند تا اینکه یه باغبون آب رو قطع می کنه و شهروندان خیس محل جرم رو ترک می کنند.
اولش فکر می کردیم اینجوریه ولی بعد فهمیدیم اصلش اینه:
تعدادی از حامیان جریان فتنه که توسط ابزار جنگ نرم (فیس بوک) با هم آشنا شده بودند، به قصد اخلال در نظم عمومی آب بازی کرده بودند که با هوشیاری نیروی های نظامی بازداشت شدند و به این ترتیب یک بار دیگر سرویس های اطلاعاتی دشمن سرافکنده و مغلوب شدند.
خدا رو شکر که نمایندگان مجلس در این خصوص به مردم اطلاع رسانی کردند. وگرنه من ساده لوح فکر می کردم آب بازی با گرمای هوا ارتباط داره.
فیلم طلا و مس رو دیدم. از نظر احساسی و طنز نسبتا ترکیب خوبی داشت. اگرچه در کل من نپسندیدم. یه صحنه جالب هم داشت. یه جایی زنه به شوهرش میگه: اگه خواستی برو یه زن دیگه بگیر، ولی بر و روش از من بهتر نباشه.
دلم به حال مرد بیچاره سوخت. زنه فرستادش پی نخود سیاه. بعید می دونم بتونه یکی پیدا کنه که در مقایسه با زنش زشت تر باشه.
پی نوشت: یه مقدار مبالغه کردم. چون طفلی زنه همچین زشت هم نبود. یعنی یه جورایی باید بگم خوب هم بود. ولی این شرط می تونه به درد خیلی از زنها بخوره. حسابی کاربردیه.